سورو جدید

سورو (سوروی سازمانی)

سورو جدید ( شهرک امام خمینی) شهرک امام خمینی ( سورو ثابق)

در هر صورت جایی بود که من در بندرعباس 28 سال اونجا زندگی کردم

دیوارایی از جنس شمشاد

دیدن و شنیدن صدای بلبلا

طلوع و غروب خورشید

دوستی با گربه های با معرفت و لاغر با مزه

بازی با ملخ های روی شمشادا در دوران کودکی

بی آبی

بی برقی

گرما

محرومیت بی کتابی بی معلمی ...  ( ولی خوب زمان جنگ در امان بودیم )

تبعیض ...

بدیه محیط سازمانی اینه که همه عوض میشن دوستا دشمنا همسایه ها مغازه دارا ...

ی شب وقتی که آدم تو کوچه هاش قدم می زنه حس میکنه که انگار وجود نداره و هیچ وقت وجود نداشته.

بالاخره نوبت رفتن خودشم میرسه.

کامیون در خونست و ی آدم دیگه صاحب خونه شده

 

خیلی ها تو همون شهر میمونن تا روز مرگ

خیلی ها هم میرن و پشت سرشونم نگاه نمیکنن

خیلی ها هم میرن و بعد از مدتی بر میگردن

 

 

الان چند وقتی میشه که دیگه نه تو اون سوروام نه تو اون شهری که متولد شدم

رفتم برای همیشه

به شهری که دور تا دورش کوهه

به شهر مادریم

خرم آباد در لرستان