سلام دوستان عزیزم ی چند روزی رفته بودم شهرستان مشکلمم حل نشد .

ولی فلا رو این ترانه از فرهاد  قفل کردم    بخونید:

امیدوارم خوشتون بیاد ولی مث من نشید

 

اینجا بر تخته سنگ پشت سرم نارنج زا ر رودرروو دریا مراا می خواند سر گردان نگاه می کنم می ایم می روم آنگاه درمی یابم که همه چیز یکسان است و با این حال نییییسست

آسمان روشنوآبی کنون ابروملا لنگیز سفیید پوشیده بودم با موی سییاه اکنون سیاه جامه ام با موی سپیید می ایم می روم می اندیشم که شاید خواب بوده ام می اندیشم که شاید خواب دیده ام خواب بوده ام خواب دیده ام

عطر برگهای نارنج چون بوی تلخ خوش کندر رودرروو دریا مرا می خواند می اندیشم که شاید خواب دیده ام می اندیشم که شاید خواب بوده ام خواب دیده ام اما همه چیز یکسان است و با این حال نییسست

آسمان روشنوآبی کنون تلخوملال انگیز سفیید پوشییده بودم با موی سیاه اکنون سیاه جامه ام با موی سپیید می ایم می روم می اندیشم که شاید خواب بوده ام می اندیشم که شاید خواب دیده ام خواب بوده ام خواب دیده ام

عطر برگهای نارنج چون بوی تلخ خوش کندر رودرروو دریامرامیخواند

میاندیشم که شاید خواب بوده ام می اندیشم که شاید خواب دیده ام خواب بوده ام اما همه چیز یکسان است و با این حال نییسست.